۱۴۰۰ فروردین ۸, یکشنبه
قتل بیرحمانه ۲ جوان به نامهای ابراهیم عطشانی و مصطفی حرگانی با شلیک مستقیم ماموران مزدور بسیج شوش
۱۴۰۰ فروردین ۷, شنبه
وطنفروشی برای بقای آخوندها!
جمهوری اسلامی بالاخره طرح وطن فروشانه تحت عنوان قرارداد ۲۵ ساله با چین را امضا کرد.
این طرح در سه محور اصلی سیاسی-راهبردی، اقتصادی و فرهنگی است.
اما جزئیات آن بطور رسمی از طرف چین یا ایران اعلام نشده است.
بسیاری این قرارداد را از ترکمانچای هم خائنانهتر میدانند.
.
نمونههای مشابه قرارداد با چینیها در کشورهای دیگر:
سریلانکا و پاکستان در قرارداد با چین ناگزیر شدند یکی از مهمترین بنادرشان را به چین واگذار کنند.
نمونه دیگر قرارداد چین با ونزوئلا در سال ۲۰۰۹ است که میتوان نتیجه آن را در بدبختی مردم ونزوئلا دید.
.
البته آخوندها در این زمینه کارهای دیگری هم انجام دادند، از جمله فروش آبزیان دریای عمان به چین بود. در همین وطنفروشی چینیها با صید ترال زندگی بسیاری از مردم سیستان و بلوچستان و صیادان را نابود کردند.
.
حکومت ایران برای حل بحران اقتصادی و جلوگیری از قیام مردم، دست به این وطنفروشی زده است.
آیا این قرارداد میتواند راه نجاتی برای خامنهای باشد؟
۱۴۰۰ فروردین ۶, جمعه
دندان تیز دادستانهای جمهوری اسلامی برای «فضای مجازی»
دادستان کل کشور و دادستان جدید تهران در سخنانی نسبت به فعالیت کاربران در فضای مجازی موضعگیری کردهاند. دادستان کل کشور وزیر ارتباطات را متهم به «کمکاری» کرده و دادستان تهران گفته است فضای مجازی نباید پایگاهی برای زیر سوال بردن نظام شود.
به نوشته کیهان لندن، فعالیت کاربران در شبکههای اجتماعی و اثری که سرعت چرخش آزاد اطلاعات بر افکار عمومی دارد به تهدیدی جدی برای حکومت تبدیل شده و موجب خشم مقامات نظام جمهوری اسلامی گشته است. اکنون دادستان کل کشور و دادستان تازه بر مسند نشسته تهران بطور همزمان نسبت به فعالیت در فضای مجازی هشدار میدهند.
محمد جعفر منتظری دادستان کل کشور روز شنبه ۱۴ اردیبهشت ماه در مراسم تودیع و معارفه دادستان تهران در سخنانی تند و عصبی، اینستاگرام را «جهنمی» خوانده و خطاب به محمدجواد آذری جهرمی وزیر ارتباطات دولت روحانی گفته که «چرا خواسته رهبری را انجام نمیدهید؟ چرا کوتاهی میکنید؟ آقای وزیر چرا مصوبات شورای عالی فضای مجازی را انجام نمیدهید؟ چرا شبکههای اجتماعی داخلی را تقویت نمیکنید؟»
محمد جعفر منتظری در این مراسم گفته است: «بیشترین مسائل مربوط به فضای مجازی در حیطه وزارت ارتباطات است. به عنوان مدعیالعموم میگویم آقای وزیر ارتباطات با حضور کارشناسی که من معرفی میکنم در تلویزیون بنشین و پاسخ سوالات ما از جمله اینکه چرا برای تشکیل فضای مجازی ملی اقدامی نمیکنید چرا خواسته رهبری را انجام نمیدهید؟ عامه مردم میخواهند، چرا کوتاهی میکنید؟ آقای وزیر چرا مصوبات شورای عالی فضای مجازی را انجام نمیدهید؟ چرا شبکههای اجتماعی داخلی را تقویت نمیکنید؟ شبکههایی که جایگزین اینستاگرام جهنمی است را چرا تقویت نمیکنید؟ چرا باند زیادی در اختیار شبکههای خارجی قرار میگیرد؟ مگر قرار نبود پهنای باند از شبکههای خارجی به داخلیها اضافه شود، پاسخ دهد.»
وی با انتقاد از پاسخ وزیر ارتباطات در رابطه با قتل یک طلبه در همدان، گفت: «من وزیر را شخصاً ندیدم تا به او دست مریزاد بگویم.»
منتظری در ادامه انتقادات خود به وزیر ارتباطات گفت: «شما در یک سخنرانی طوری حرف زدید که سند ۲۰۳۰ را تقویت کردید خوشبختانه رهبری اخیراً در رابطه با این سند توضیحات مکفی دادند.»
سخنان تند و عصبی دادستان کل کشور نشان میدهد گردش آزاد اطلاعات و اخبار در فضای مجازی و بیان بدون سانسور نظرات کاربران درباره نظام و صفآرایی مخالفان نظام در این شبکهها به شدت مقامات جمهوری اسلامی را دچار استیصال کرده است. به ویژه آنکه علی القاصیمهر نیز در این جلسه و در نخستین سخنانش به عنوان دادستان تهران به فضای مجازی اشاره کرده است.
علی القاصی مهر گفته: «باید از فضای مجازی استفاده درست شود اما نباید پایگاهی برای تخریب آبروی دیگران و زیر سوال بردن نظام شود.»
سخنان دادستان کل کشور و دادستان تهران میتواند نشان از آمادگی سازمانیافته دستگاه قضایی برای شدت بخشیدن به فعالیت کاربران در شبکههای اجتماعی و افزایش سانسور و فیلترینگ در ایران باشد.
این در حالیست که به تازگی «تخلف در فضایمجازی» در آییننامه انضباطی دانشجویان نیز گنجانده شده و بر اساس آن حراست دانشگاهها میتواند فعالیت دانشجویان در فضای مجازی را رصد کند تا با هرگونه فعالیتی که «خلاف» تشخیص داده شد برخورد انضباطی صورت گیرد.
۱۴۰۰ فروردین ۵, پنجشنبه
فروش اعضا بدن و خودزنی عمدی، از دستاوردهای نظام فاسد جمهوری اسلامی
از دستاوردهای سیاه حاکمیت دزد و چپاولگر برای مردم کشور، بالا گرفتن بازار فروش اعضای بدن است. اگر ترددی به اطراف بیمارستانها داشته باشید، بیشترین چیزی که در آن حوالی به چشم میخورد، آگهیهای فروش اعضا بدن است. این آگهیها، اکثرا برای فروش کلیه و کم وبیش فروش کبد است، در مواردی، آگهی فروش قرنیه چشم، مغز استخوان و حتی قلب هم دیده میشود.
در فضای مجازی نیز، کانالهای خرید و فروش اعضا بدن وجود دارد. یک نمونه آن کانالی است با ۱۴۰ هزار عضو، که هم فروشنده و هم خریدار، هر دو در کانال حضور دارند.
با توجه به شیوع کرونا، معضل بیکاری سیر صعودی داشته و مردمی که دیگر امید به کمکهای دولت برای حل مشکلاتشان ندارند در استیصال خالی بودن سفرههایشان، به فروش اعضا بدن رو میآورند.
در ماههای پایانی سال ۹۹، خط فقر برای یک خانواده چهار نفره نزدیک به ده میلیون تومان محاسبه شد. این درحالی است که حداقل حقوق کارگری به دو میلیون و پانصدهزار تومان هم نمیرسید. بدین ترتیب، در کشور شاهد پدیده ای هستیم، که افراد حتی با داشتن شغل و درآمد نیز در زیر خط فقر بسر میبرند. در چنین وضعیتی، کارگران بیکار شده یا افراد بدون سرمایه و مهارت، در فقر مطلق بسر میبرند و برای نجات خود و خانوادهشان ناگزیر به فروش اعضا بدن روی میآورند
خودزنی عمدی از دستاوردهای دیگر حاکمیت
از دیگر دستاوردهای حاکمیت غارتگر، بالا رفتن پرونده های جنایی و شکایات است. این پروندهها متناسب با افزایش فقر و شکاف طبقاتی، سیر صعودی داشته است. به گزارش ایرنا، سرپرست دفتر امور معاینات بالینی سازمان پزشکی قانونی، در رابطه با پروندههای نزاع گفته است: «در ۹ گذشته سال جاری، ۱۰ هزار و ۲۳۱ مورد خودزنی شامل ۷۸۸۶ مرد و ۲۳۴۵ زن که با ادعای نزاع و با هدف دریافت دیه و خسارت انجام شده بود، در مراکز پزشکی قانونی کشف و به مراجع قضایی اعلام شد.»
البته گزارش پزشکی قانونی به علت اقدام به خودزنی اشارهای نمیکند ولی واضح است که آسیب رساندن به بدن برای گرفتن دیه آخرین تلاش یک فرد برای زنده ماندن و نجات خود و خانوادهاش قبل از غرق شدن در اعماق خط فقر است.
این واقعیت تلخی از جامعه ایران است که حتی تصورش هم سخت و دردناک است. فروش اعضا بدن و خودزنی عمدی، نمایانگر چهره سیاه فقر در جامعه است. کشور ما از نظر ذخایر فسیلی جهان چهارمین کشور ثروتمند جهان است، اما بدلیل سیاستهای چپاولگرانه سران این حاکمیت، مردم در استیصال، مجبور به انجام هر کاری برای زنده ماندن هستند.
تا زمانی که فقر در ایران ریشهکن نشود نبایستی انتظار پایانی بر این تابلوی دردناک داشت و زمانی فقر در ایران ریشه کن میشود که از این حاکمیت چپاولگر اثری نباشد.
۱۴۰۰ فروردین ۳, سهشنبه
اخراج ۱۲ کارگر حق طلب پتروشیمی پارس گلایکول عسلویه
اخراج ۱۲ کارگر حق طلب پتروشیمی پارس گلایکول عسلویه از کار، در حالی است که آنها تنها به عدم دریافت حق قانونی خود معترض بودند.
به دنبال اعتراض ۱۲ کارگر حقطلب پتروشیمی پارس گلایکول عسلویه نسبت به سطح پایین حقوق و شرایط کار، یکشنبه اول فروردین ماه ۱۴۰۰، این کارگران اخراج شدند.
روز چهارشنبه ۶ اسفند ماه ۹۹، کارگران پتروشیمی پارس گلایکول واقع در فاز دوم پتروشیمی منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس، در اعتراض به سطح نازل حقوق، شرایط کاری و وعدههای توخالی دست از کار کشیدند و در محل کارشان دست به تجمع اعتراضی زدند.
بنا به گزارش منابع کارگری از منطقه پتروشیمی پارس عسلویه، در پی این اعتراض، روز یکشنبه یکم فروردین ماه، مدیران پارس گلایکول از تمدید قرارداد ۱۲ نفر از کارگران معترض امتناع کرده و از آنان خواستهاند تا تعیینتکلیف در محل کار حضور پیدا نکنند.
در تجمع اعتراضی روز چهارشنبه ۶ اسفند ماه ۹۹، یکی از کارگران اعتصابی گفته بود: «علت اصلی اعتصاب کارگران این پالایشگاه، شیفتبندی اخیر شرکت در شرایط کرونایی به شکل یک روز در میان (یک روز کار و یک روز استراحت) یا روز کار دائم بدون مرخصی بوده است.»
وی در ادامه افزود: «در کنار این موضوع، عدم تحقق وعده افزایش حقوق است که متاسفانه پس از گذشت مدتها از این قول و قرارها محقق نشده و مشکلات متعددی را برای ما به وجود آورده است.»
حالا، در اولین روز سال نو، این هم عیدی کارگران زحمتکش پتروشیمی پارس گلایکول عسلویه از طرف مدیرانی است که حتی صدای اعتراض کارگران را نیز برنمیتابند.
این در حالی است که کارگران تنها حق قانونی خود را طلب کرده و نسبت به آن معترض بودهاند، اما پاسخ خود را با اخراج و بیکاری دریافت کردند.
گرچه سال ۹۹ یکی از بدترین سالها برای کارگران محرومی بود که جدای از موضوع کرونا، ماهها بدون حقوق ماندند و حتی بسیاری در شب عید نیز نتوانستند به حقوق خود دست پیدا کنند، اما با این نمونه میتوان سال جدید را بخوبی پیشبینی کرد.
بیکاری روزافزون و نبود شغل برای کارگران و بخصوص جوانان، نیروی کار ارزان را برای مدیران و کارفرمایان فراهم کرده است و بهترین بهانه را به دست آنها داده تا هر صدای اعتراضی را خفه کرده، کارگران را اخراج و نیروهای جدید جایگزین نمایند.
۱۴۰۰ فروردین ۱, یکشنبه
«اخرین عیدت باشه خامنهای»
«خامنه ای داره نسل جوانها رو نابود میکنه، ای خدا عیدت سیاه بشه خامنه ای ، عیدت سیاه بشه انشاءالله خامنه ای و این آخرین عیدت باشه خامنهای، به حق فاطمه زهرا»، اینها ضجههای مادر یکی از شهدای تظاهرات سراسری آبان ۹۸، وحید نامور است که در لحظه تحویل سال ۱۴۰۰، بر مزار فرزند شهیدش فریاد میکند.
وحید دامور، متولد ۲۷ خرداد ۱۳۶۸، یکی دیگر از جان باختگان اعتراضهای سراسری آبان ۹۸ است که در شهرک منظریه فردیس، هنگامی که از سر کار به خانه بازمیگشت، توسط نیروهای امنیتی هدف گلوله قرار گرفت و جان باخت.
۱۳۹۹ اسفند ۲۹, جمعه
فیلم کتک زدن دستفروشان و ریختن آجیلهای آنان در خیابان توسط ماموران شهرداری شیراز
روز پنجشنبه ۲۸ اسفند ماه ۹۹، ماموران شهرداری شیراز اقدام به کتک زدن دستفروشان شیراز در دروازه کازرون کرده و آجیل دست فروشان نگونبخت را به خیابان و پیاده رو می ریزند و عده ای از مردم هم آنقدر دچار فلاکت هستند که ببینید چه می کنند.
۱۳۹۹ اسفند ۲۷, چهارشنبه
تبعید آتنا دائمی با پابند و دستبند از زندان اوین به زندان لاکان رشت
آتنا دائمی زندانی سیاسی و فعال حقوق کودکان، سهشنبه شب ۲۶ اسفند ماه ۹۹، در آستانه سال نو بطور ناگهانی از زندان اوین به زندان لاکان رشت تبعید شد.انسیه دائمی خواهر زندانی سیاسی آتنا دائمی روز چهارشنبه ۲۷ اسفند ماه ۹۹، طی توئیتی از تبعید خواهرش آتنا دائمی به زندان لاکان رشت خبر داد.
وی در توئیتش نوشت: «اقتدارى ديگر از سربازان حكومت جمهورى اسلامى ايران، آتنا دائمی شب گذشته با پابند و دستبند در زندان اوين جمهورى اسلامى بازداشت شد و به زندان لاكان رشت تبعيد شد؛ براى نشان دادن اقتدار بيشتر تماس تلفنى او را نيز قطع كردهاند و وسايل شخصيش را هم تحويل نگرفتن.»
این اقدام در واپسین روزهای سال به منظور فشار به زندانی سیاسی آتنا دائمی و خانواده او میباشد که وی را با پابند و دستبند به زندان لاکان رشت تبعید کردهاند.
آتنا دائمی از اردیبهشت سال ۹۴ در دادگاه انقلاب شعبه ۲۸ به ریاست قاضی جنایتکار مقیسه به اتهام اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام و خامنهای به ۱۴ سال حبس محکوم شد. وی از آذر ماه سال ۹۵ تاکنون دوران محکومیتش را در بند زنان زندان اوین میگذراند.
آتنا دائمی در این مدت، حتی یک روز مرخصی نداشته است؛ وی در تیر ماه سال ۹۸ طی پروندهای دیگر به دو سال حبس تعزیری و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد. دادگاه یک سال حبس تعزیری و ۷۴ ضربه شلاق را برای وی قابل اجرا دانسته است. اتهام وی در این پرونده که شاکی آن وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه است تبلیغ علیه نظم و اخلال در نظم زندان بود.
تبعید زندانیان به منظور اعمال فشار بر زندانیان و خانوادههای آنها
انتقال و تبعید ناگهانی زندانیان برخلاف ماده ۵۱۳ قانون آیین دادرسی کیفری نظام است. اما این اقدام به روندی برای اعمال فشار به زندانیان سیاسی و خانوادههای آنها تبدیل شده است.
پیش از این در تاریخ ۱۹ اسفند ماه ۹۹ زندانی سیاسی مریم اکبری منفرد که بیش از ۱۲ سال است بدون مرخصی در زندان بسر میبرد، از زندان اوین به زندان سمنان تبعید شد.
لازم به یادآوری است که در تاریخ ۱۲ تیر ماه ۹۹، عفو بینالملل یک بیانیه اقدام فوری برای آزادی آتـنا دائـمی، فعال مخالف مجازات اعدام منتشر کرد و ضمن آن اعلام کرد: «آتـنا دائـمی نمونهای تلخ از سرکوب است و باید آزاد شود.»
۱۳۹۹ اسفند ۲۶, سهشنبه
عکسهای آغاز مراسم چهارشنبه سوری در تهران و ترس و وحشت دیکتاتوری
امروز سهشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۹، جوانان پرشور، با روشن کردن آتش و انفجار نارنجکهای صوتی، جشن چهارشنبه سوری را در تهران و شهرهای مختلف شروع کردند.
در تهران گزارش و تصاویری از میدان گمرک، میدان رازی و عباسی دریافت کردهایم که دود و آثار به جا مانده از انفجار نارنجکهای صوتی را نشان میدهد.
نیروی انتظامی، مأموران لباس شخصی و مأموران امنیتی در همه شهرها به حالت آماده باش در آمده و در خیابانها و میادین اصلی شهر، حضور پر رنگی پیدا کردهاند.
مردم و به ویژه جوانان، با برگزاری مراسم چهارشنبه سوری به هرقیمت، مخالفت خود را با محدودیتهای اعمال شده از جانب حکومت نشان میدهند.
گزارشات رسیده از سنندج حاکی است که نیروی انتظامی در ترس از حرکتهای جوانان، در سطح شهر گسترش یافتهاند.
۱۳۹۹ اسفند ۲۴, یکشنبه
بیانیه اتحادیه آزاد کارگران ایران پیرامون تصویب مزد کارگران برای سال ۱۴۰۰
۱۳۹۹ اسفند ۲۳, شنبه
قتل یونس خردسال که با خالهاش در حال رفتن به بیمارستان بود توسط ماموران سپاه در راسک
ماموران سپاه پاسداران با تیراندازی مستقیم به سمت خودروی یک شهروند بلوچ در مورتان از توابع شهرستان راسک باعث کشته و زخمی شدن دو شهروند بلوچ شدند.
به گزارش کمپین فعالین بلوچ، روز شنبه ۲۳ اسفند ماه ۹۹، ماموران سپاه پاسداران در دهستان مورتان از شهرستان راسک به سمت خودروی یک شهروند بلوچ تیراندازی کردند که دو نفر از سرنشینان خودرو که یکی از آنها کودک بوده، کشته و زخمی شدند.
هویت کودک کشته شده «یونس یزدانشناس» فرزند محمدبخش اهل روستای مهرابآباد هنگ عنوان شده است که تیر به قلب او اصابت کرده و جان خود را از دست داده است.
همچنین هویت شهروند زخمی شده «نور بیبی» اعلام شده که خاله یونس یزدانشناس بوده و ترکشهای گلوله به پا و اطراف شکم او اصابت کردند.
یک منبع مطلع در این مورد به گزارشگر کمپین بلوچ گفته است: «یونس به همراه خاله خود جهت انجام کارهای پزشکی از روستای خود به سمت شهر راسک در حال حرکت بودند که ماموران سپاه پس از رد شدن آنها از ایست و بازرسی به سمت آنها تیراندازی کردند.»
این منبع افزود: «پس از اصابت گلوله به یونس و خالهاش، آنها توسط خانواده جهت درمان به چابهار منتقل شدند، اما یونس به دلیل شدت جراحات و خونریزی شدید، جان خود را از دست داده است.»
گفته میشود، سپاه پاسداران در طرح رزاق جهت جلوگیری از عبور و مرور سوختبران در دوراهی پچار دهستان مورتان اقدام به برپایی ایست و بازرسی کرده است که اهالی روستاهایی که در این منطقه هستند نیز در اقدامات فراقانونی مورد آزار و اذیت ماموران قرار میگیرند.
گزارش ها حاکی است، سپاه پاسداران جهت عدم اعتراض توسط شهروندان بلوچ، سیگنالهای تلفن همراه در دهستان مورتان را قطع کرده و اینترنت خانگی نیز از دسترس خارج شده است.
روستای هنگ در نزدیک مرز راسک قرار دارد و اهالی این روستا مجبور هستند تا از ایست و بازرسی سپاه پاسداران و مرصاد جهت سفر به مرکز شهرستان عبور کنند.
۱۳۹۹ اسفند ۲۲, جمعه
به آتش کشیدن قایقهای نیروی سرکوبگر انتظامی توسط جوانان و دلاوران بلوچ در کوهستک
به دنبال شلیک نیروهای دریابانی به سمت شماری از سوختبران، مردم بندر کوهستک در اعتراض به کشتن و مجروح کردن سوختبران بلوچ، اقدام به آتش زدن چندین قایق گشتی نیروهای دریابانی در اسکله این بندر نمودند و همچنان در خیابانها حضور دارند.
کمپین فعالین بلوچ گزارش میکند: «مردم معترض بندر کوهستک شهرستان سیریک در اعتراض به کشته و زخمی شدن دو سوختبر بلوچ توسط ماموران دریابانی در اسکله تجمع کردند که به سمت آنها تیراندازی شده است.»
این گزارش ادامه میدهد: «براثر این تیراندازی یکی از معترضان بلوچ با اصابت گلوله به پایش مجروح شده است.»
بنا به آخرین گزارشات، تیراندازی ماموران دریابانی به سمت مردم معترض همچنان ادامه دارد و اعتراضات از اسکله به دیگر نقاط شهر کشیده شده است.
هم اکنون فضای شهرستان سیریک بخصوص در بندر کوهستک به شدت ملتهب گزارش شده است.
اعزام نیروهای کمکی از میناب و سیریک برای سرکوب معترضان بلوچ در بندر کوهستک
به گزارش رصد بلوچستان گزارشها از میناب و سیریک حاکی است که سپاه پاسداران در حال اعزام نیروهای کمکی و ضدشورش به بندر کوهستک است.
به گفته منابع مطلع هویت یکی از سوختبران که با تیراندازی نیروهای دریابانی کشته شده، "شه رسان رئیسی" عنوان شده است. این سوختبر با اصابت گلوله به سر جان خود را از دست داده است.
کوهستک، شهری از توابع بخش بمانی شهرستان سیریک در استان هرمزگان ایران است. کوهستک در تاریخ ۱۱بهمن۱۳۹۱ رسماً تبدیل به شهر شد. بندر کوهستک در ۳۵ کیلومتری شهر سیریک و میناب قرار دارد.
۱۳۹۹ اسفند ۲۱, پنجشنبه
سهم برخی زنان کشور از ثروتهای ملی کولبری و پدیده نوظهور زباله گردی زنان
در حالی که ایران سرشار از سرمایه و منابع طبیعی و انرژی است، اما سهم برخی زنان از ثروتهای ملی، کولبری و پدیده نوظهور زباله گردی زنان است.
نبود فرصتهای شغلی مناسب و شایسته زنان کشور بخصوص در مناطق محروم، با توجه به تورم و گرانی افسارگسیخته اقلام اساسی و پایهای یک خانوار، ایجاد شغلهای غیررسمی و کاذب را افزایش داده و زنان نیز از این امر استثناء ندارند.
یک فعال کارگری در کردستان نسبت به زبالهگردی زنان اعتراض کرده و میگوید: «نبایستی سهم زنان از این همه ثروت ملی مشاغلی کاذب چون کولبری و زبالهگردی باشد.»
طبیعی است که به دلیل نبود شغل ثابت و تمام وقت، زنان به ناچار و از قضا آنان که سرپرست خانوار هستند، هیچ منبع درآمد مطمئنی برای تامین هزینههای خود و فرزندانشان نداشته و مجبور هستند به پرریسکترین مشاغل همانند زبالهگردی و کولبری روی بیاورند.
عبدالله بلواسی، فعال صنفی کارگران مریوان در استان کردستان، درباره زبالهگردی زنان میگوید:
«زنانی که طبق قوانین موجود باید از همه مواهب بهرهمند باشند، امروز به لطف نبود اشتغال و بیپولی، به بدترین شغلها پناه آوردهاند؛ قبلا شاهد کولبری زنان بودیم، اما اکنون با پدیده نوظهور و دردناکتری مواجه هستیم؛ زبالهگردی زنان.»
وی ادامه میدهد: «در شهر مریوان در استان کردستان، زنانی هستند که زبالهگردی میکنند و با سر فرو بردن در سطلهای آلوده زباله آن هم در این شرایط بحرانی بیماری و کرونا، نان درمیآورند.»
بلواسی در ادامه میگوید: «امروز زنی را در حال زبالهگردی دیدم که قبلا هم او را میشناختم؛ او روزگاری نه چندان دور، از طبقه متوسط جامعه بوده است، اما با سیاستهای غلط و گرانیهای چندین سالهی اخیر، به فقر و زباله گردی رسیده است!»
وی افزود: «این در حالی است که این جا مریوان است؛ شهری که مرز باشماق را دارد؛ مرزی که به گفته مسئولان کشوری و محلی، بزرگترین درآمد را برای ایران دارد؛ سهم زنان از این همه درآمد چیست؟ آیا عادلانه است که سهم این زنان از این ثروت، فقط کولبری و سطلهای زباله باشد؟!»
به گفته بلوسی، فعال کارگری مریوان، اوضاع به شکلی پیش رفته که سهم محرومان و طبقات فرودست مریوان از مرز باشماق، فقط جادههای مرگ، درههای سقوط کولبران و سطلهای آشغال شهر شده است!
سهم زنان چه میزان است؟
بلوسی در ادامه میگوید: «زنانی که مجبور به زبالهگردی بخصوص در شهرهای کوچک میشوند، از فرط خجالت و به خاطر این که آشنایان، دوستان و اقوام آنها را نبینند، روی خود را میپوشانند و با دستهای لرزان در سطل آشغالهای مردم به دنبال روزی میگردند.»
وی افزود: «این زنان هیچ چاره دیگری ندارند که اگر داشتند، هزار سال به دنبال راهی نمیرفتند که برایشان تا این اندازه سخت باشد؛ این در حالی است که در اصل این زنان نباید خجالت بکشند؛ خجالت باید برای کسانی باشد که سهم این زنان را از ثروتهای ملی نپرداختهاند و باعث شدهاند آنها به این روز بیفتند!»
وی در خاتمه تاکید میکند: «این جا مریوانی است که این همه پتانسیل گردشگری دارد و حتی میشود با ساماندهی کولبران و به نظم کشیدن خردهتجارت کالا، زندگی خیلیها را زیر و رو کرد، اما عدهای فقط به دنبال سود خود هستند و نمیگذارند این اهداف عملی شود.»
۱۳۹۹ اسفند ۱۹, سهشنبه
کشته و زخمی شدن ۳ سوختبر بلوچ بر اثر واژگون شدن خودرو در هنگام تعقیب توسط ماموران
بنا به خبر دریافتی روز دوشنبه ۱۸ اسفندماه ۹۹، در پی تعقیب و گریز خودروهای سوختبران توسط ماموران انتظامی در شهرهای میرجاوه و میناب، خودروهای سوختبران واژگون شده که بر اثر آن سه سوختبر بلوچ کشته و زخمی شدند.
به گزارش سازمان حقوق بشری کمپین فعالین بلوچ روز دوشنبه ۱۸ اسفند، یک خودروی سوختبر با دو سرنشین در محور لادیز به میرجاوه بر اثر تعقیب و گریز ماموران واژگون شد که بر اثر آن یکی از سوختبران کشته و سوختبر دیگر زخمی شد.
نامهای این دو سوختبر که پدر و پسر بودند «مزار گزویی» و «عطاءالله گزویی» عنوان شده است.
در این گزارش آمده است که عطاءالله گزویی در این حادثه جان خود را از دست داد و پدرش مزار گزویی بر اثر شدت جراحات وارده در کما به سر میبرد.
همچنین دریک حادثه دردناک دیگر، امروز دوشنبه ۱۸ اسفند، یک سوختبر در محور میناب به هرمزگان در نزدیکی روستای کرگان از سوی نیروهای انتظامی مورد تعقیب قرار گرفت که به دلیل سرعت زیاد، خودروی این سوختبر واژگون و دچار حریق شد.
بر اثر واژگونشدن و آتشگرفتن خودرو، متاسفانه این سوختبر نیز در آتش سوخت و جان خود را از دست داد.
نام این سوختبر «احمد قاسمی» اهل روستای سرشیف از توابع شهرستان میناب عنوان شده است.
یادآوری میشود که در پی کشته و مجروح شدن تعداد زیادی از سوختبران بلوچ توسط سپاه پاسداران و نیروهای مرزی در نقطه صفر مرزی آسکان از شهرستان سراوان و فراخوان مردم برای اعتراض به این عمل جنایتکارانه، صبح روز سهشنبه ۵ اسفند ماه ۹۹، مردم اقدام به تسخیر فرمانداری سراوان نمودند.
۱۳۹۹ اسفند ۱۷, یکشنبه
۸ مارس روز جهانی زن ؛ وضعیت زنان ایران در آیینه نظام ولایت فقیه
هر سال روز ۸ مارس (برابر با ۱۷ اسفندماه)، در سراسر جهان به عنوان روز جهانی زن جشن گرفته میشود. جنبش زنان، که از دل جنبش کارگری بیرون آمد، در ابتدا روز جهانی زنان کارگر نام گرفت. اما با گسترش مبارزات زنان برای بهدست آوردن حقوق مساوی با مردان، به روز جهانی زن تغییر نام داد.
روز جهانی زن، یادآور تلاشهای زنان و دستآوردهایی است که زنان طی قرن گذشته برای رسیدن به موقعیتهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی برابر در جوامع بشری داشتند.
شروع ماجرا از جنبشی کارگری
روز جهانی زن از جنبشی کارگری شروع شد و به رویدادی در سال تبدیل گردید که سازمان ملل متحد آن را به رسمیت شناخت. بذر این ماجرا در سال ۱۹۰۸ کاشته شد، زمانی که ۱۵ هزار زن در شهر نیویورک راهپیمایی کردند و خواهان ساعات کار کمتر، حقوق بیشتر و حق رأی شدند.
حزب سوسیالیست آمریکا، یک سال پس از این راهپیمایی، اولین روز جهانی زن را اعلام کرد.
ایده جهانی شدن این روز، از زنی به نام کلارا زتکین بود. او این پیشنهاد را در سال ۱۹۱۰ در کنفرانس جهانی زنان کارگر در کپنهاگ داد. در این کنفرانس ۱۰۰ زن از ۱۷ کشور جهان حضور داشتند که همگی به اتفاق آراء با پیشنهاد او موافقت کردند.
وضعیت زنان در ایران
نظام ارزشی مردسالار و زن ستیز ولایت فقیه، زنان ایرانی را با سنگینترین فشارهای روحی روانی و حقوقی از اولیه ترین حقوقشان محروم نموده است. زنان در حاکمیت ولایت فقیه، از کمترین حقوق اجتماعی خود نیز برخوردار نیستند.
تبعیض وحشتناک جنسیتی، شدیدترین محدودیتهای اجتماعی، تحقیرهای خیابانی و سرکوب مضاعف، حجاب اجباری و … از جمله مصائبی است که در ۴۰ سال گذشته، از جانب دولتهای مختلف، بر زنان ایران تحمیل گشته است. همچنین، حکومت، طی سالهای اخیر، فرهنگ مردسالار را در جامعه به شدت رواج داده است. تحت تأثیر همین فرهنگ پس مانده و ضد زن، قتل دختران توسط پدران یا قتلهای ناموسی بدون عواقب قضایی جدی، در مناطق مختلف کشور، صورت میگیرد.
بدلیل سیاستهای زن ستیزانه و محدودیتهای سیستماتیک ایجاد شده در جامعه، امروز میلیونها تن از زنان، برغم داشتن مدارج دانشگاهی، بیکار هستند. به گفته مرکز آمار ایران، ۶۹ درصد از زنان بیکار ایران، فارغالتحصیل دانشگاهی هستند.
اما در شرایط همه گیری بیماری کرونا و بحران وخیم اقتصادی و گرانی افسارگسیخته کالاهای اساسی، سختترین شرایط را زنان کارگر و زنان سرپرست خانوار تجربه میکنند. زنانی که حتی پیش از آغاز همهگیری کرونا نیز به دلیل ورشکستگی و تعطیلی عموم کارگاهها و واحدهای تولیدی و نبود فرصتهای شغلی و تبعیضهای بیشمار در بازار کار، در شرایط بسیار اسفناکی به سر میبردند. زندگی این زنان با شیوع بیماری کرونا، به فاجعهای تلخ تبدیل شد.
زنان سرپرست خانوار چه کسانی هستند؟
زنان سرپرست خانوار، به زنانی اطلاق میشود که بدون حضور منظم یا حمایت یک مرد بزرگسال، سرپرستی یک یا چند خانواده را برعهده دارند. سرپرست خانواده، کسی است که مسئولیت اداره اقتصادی خانواده را بر دوش دارد و تصمیمگیریهای عمده و حیاتی بر عهده او است. زنان مطلقه، زنان بیوه، زنانی که همسران آنها از کارافتاده یا بیکار هستند، زنانی که همسران معتاد دارند و هزینه زندگی برعهده خودشان است و سرانجام، زنانی که همسران آنها مهاجرت کردهاند و زن مسئول هزینه زندگی است، در این ردیف قرار میگیرند.
مشکلات این زنان به سه دسته اصلی تقسیم میشود:
یکم.مشکلات اقتصادی و تامین هزینههای زندگی خود و فرزندانشان: آنها در تامین نیازهای اولیه زندگی، دچار مشکلات اساسی هستند.
دوم.مشکلات اجتماعی: به دلیل فرهنگ زنستیزانه تحمیلشده از سوی دیکتاتوری ولایت فقیه بر جامعه ایران، اکثر این زنان، از طرف خانواده همسر و حتی، از سوی خانواده خود طرد میشوند. آنها همچنین از بعضی جمعهای دوستانه هم، رانده میشوند.
سوم.مشکلات روانشناختی: این زنان احساس شکست، تنهایی و طردشدگی و اغلب، احساس خستگی میکنند. چرا که برای تأمین حداقل معیشت فرزندان خود، ناچار به کار تمام وقت در چندین محل مشغول هستند. این وضعیت، با نقش آنها به عنوان مادر برای تربیت فرزندان و نثار عواطف مادری برای فرزندانی که اغلب، پدر هم ندارند، در تعارض کامل است. این امر علاوه بر خستگی جسمی بدلیل ساعتها کار روزانه، خستگی ذهنی و روحی روانی زیادی را برای این دسته از زنان بوجود میآورد. قصههای زنان سرپرست خانوار، عمومأ، دردناک و تکاندهنده است.
زنان ۱۴ ساله سرپرست خانوار
زهرا رحیمی، مدیرعامل جمعیت «امام علی» چهارشنبه ۲۳ بهمن ۹۸، میانگین سنی زنان سرپرست خانوار را که با این نهاد در ارتباط هستند چنین بیان کرده است: «میانگین سنی از ۱۸ تا ۶۰ را شامل میشود. اما در بعضی از استانهایی که کودکهمسری شایع است افرادی با سن ۱۴ تا ۱۵ سال نیز سرپرستی خانواده را بر دوش میکشند.»
زهرا رحیمی، گفت: «مستمریهای دریافتی زنان سرپرست خانوار نسبت به هزینه جاری بسیار ناچیز است.»
زهرا رحیمی، اعتیاد، کمبود مسکن و خشونت خانگی را از موارد مهم در زندگی زنان سرپرست خانوار دانست و گفت: «بحث خشونت خانگی بیداد میکند. بارها دیدهایم که یک زن از صبح تا شب کار میکند و وقتی به خانه نیز برمیگردد باید زیر مشت و لگدهای شوهر مصرفکننده خود، شب را به صبح برساند و تمام درآمد خود را دو دستی تقدیم مرد کند. این زنان نه دسترسی به وکیل دارند و نه راه قانونی جلوی پای آنها وجود دارد. از طرفی قانون نیز از این زنان حمایت نمیکند.»
بر پایه آمار سازمان بهزیستی ایران، از مجموع ۲۱ میلیون خانوار ، در ١٢ درصد خانوادهها، زنان سرپرست خانوار هستند اما بیش از ٧٠ درصد زنان سرپرست خانوار شغل مناسبی ندارند.
همچنین بر اساس آمار وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، ۳ میلیون و ۲۰۰ هزار زن سرپرست خانوار در ایران زندگی میکنند و ۲۰۰ هزار تن از آنان تحت پوشش بهزیستی قرار دارند. آمار واقعی زنان سرپرست خانوار دست کم حدود ۴ میلیون نفر است.
افزایش آمار زنان سرپرست خانوار، با رشد آمار بیکاری، فقر، اعتیاد و… در جامعه ارتباط مستقیم دارد. گروهی از این زنان سرپرست خانوار به جمع زنان کارگر میپیوندند و گروههای دیگر با هزاران مشکل روزگار میگذرانند. باید اشاره کرد که زنان کارگر نیز امنیت شغلی ندارند. در صورتیکه زنان کارگر مشغول به کار باشند، با قوانین ضد کارگری موجود و قراردادهای موقت کار، دستمزدی حداقلی و کمتر از مردان دریافت میکنند. تازه اگر همان دستمزد را هم بعد از ماهها تأخیر دریافت کنند، کفاف حداقل نان بخور و نمیر خود و فرزندانشان را نمیدهد. جمعیت انبوهی از این زنان نیز در بیکاری به سر میبرند یا به کارهایی مثل دستفروشی، نظافت در خانهها، یا در شرکتها و مؤسسات یا حتی از طریق زباله گردی و فروش ضایعات، امرار معاش میکنند.
تعداد زنان سرپرست خانوار در ایران هر سال افزایش یافته و میانگین سن آنان نیز از ۵۰ سال در دو دهه اخیر اکنون به ۱۴ سال رسیده است.
خودکشی زنان
در چند سال اخیر، از یک طرف فشار و محدودیتها و محرومیتهای فزاینده که از سوی حکومت و در قالب قوانین عقب افتاده و ایجاد نهادها و گشتهای کنترلی مختلف، در حق زنان روا میدارد و از طرف دیگر گسترش بیسابقه و تکاندهنده فقر و فلاکت در جامعه، بخصوص در میان زنان، ناامیدی و فشارهای روحی روانی زیادی را بر زنان و دختران جوان و نوجوان وارد نموده است. حاصل این فشارهای اقتصادی و روحی روانی، افزایش آمار خودکشی، در میان زنان و بطور خاص در میان دختران جوان و نوجوان است.
خبرهای اقدام به خودکشی زنان و دختران جوان در شهرهای مختلف، هر روز در رسانه های وابسته به حکومت و همچنین شبکه های اجتماعی به چشم میخورد.
۱۳۹۹ اسفند ۱۶, شنبه
سازمان ملل؛ محکومیت کشتار سراوان به دست سپاه پاسداران
۱۳۹۹ اسفند ۱۴, پنجشنبه
تهدید و متوقف کردن ادامه درمان کارگر مجروح عزیزالله برالی بر اثر تیراندازی ماموران انتظامی
کارگر مجروح عزیزالله برالی که بر اثر تیراندازی ماموران انتظامی از ناحیه دست به شدت زخمی شده بود، مورد تهدید و متوقف کردن ادامه درمان قرار گرفته است.
روز دوشنبه ۱۱ اسفند ماه ۹۹، عزیزالله برالی از شهروندان ریگان بلوچستان که کارگر ساختمانی میباشد، حین تردد و رفتن به سر کار هدف تیراندازی ماموران انتظامی قرار گرفت و از ناحیه دست به شدت مجروح شد.
وی در حالی که ماموران انتظامی در حال تعقیب و گریز خودرو دیگری بودند و شروع به تیراندازی کردند، مورد اصابت گلوله قرار گرفت و در حالی که دست او به شدت مجروح شده بود، ماموران برای عدم پاسخگویی و کتمان کردن این موضوع از صحنه متواری شدند.
عزیزالله پس از زخمی شدن ویدئویی از وضعیت وخیم خود در بیمارستان تهیه کرده و در انتقاد از دادستانی و تیراندازی بیضابطه ماموران انتظامی اعتراض و خواستار مطالبهگری شده و گفته بود که از ماموران انتظامی شکایت خواهد کرد.
پس از انتشار این ویدئو در شبکههای اجتماعی، ماموران امنیتی با مشاهده این ویدئو به بیمارستانی که عزیزالله برالی در آن بستری بوده رفتند و او را تهدید به پروندهسازی نموده و از عدم اجازه انتقال وی به بیمارستان دیگر جهت ادامه درمان خبر دادهاند.
بنا به گفته منابع مطلع، کارگر مجروح عزیزالله برالی هم اکنون تحت مراقبت نیروهای امنیتی در بیمارستان میباشد و به بستگان او نیز اجازه عیادت و ملاقات داده نمیشود؛ ضمن این که امکان انتقال او به بیمارستان دیگر جهت ادامه درمان نیز نمیدهند.
پزشک معالج عزیزالله نیز از جراحت وارد شده به دست او ابراز نگرانی کرده و خبر از قطع دست وی از محل اصابت گلوله داده است.
طی هفتههای اخیر تیراندازی بدون ضابطه نیروهای امنیتی و انتظامی در بسیاری از شهرهای کشور، بخصوص سیستان و بلوچستان افزایش چشمگیری داشته است و بدون هشدار قبل و در مکانهای عمومی شهر که مردم عادی در تردد میباشند، اقدام به شلیک مینمایند.
تابحال گزارشهایی از جانباختن کاسبکاران و سوختبران در این باره منتشر شده است که خود گویای این واقعیت است.
۱۳۹۹ اسفند ۱۳, چهارشنبه
سهیل عربی و آرش صادقی؛ راه چاره همه مشکلات ساختارشکنی، تغییر و انقلاب در ایران
روز ۱۳ اسفند ماه ۹۹، زندانیان سیاسی سهیل عربی و آرش صادقی از زندان رجاییشهر کرج در نامهای به شرایط اجتماعی و به خصوص وضعیت زندانیان پرداخته و راه چاره را ساختارشکنی و تغییر و انقلاب در ایران برای درمان همه مشکلات مردم دانستهاند.
متن کامل نامه زندانیان سیاسی سهیل عربی و آرش صادقی:
«انقلاب در جامعهای که در آن آرزوهای بزرگ وجود ندارد و تکامل انتظارات و مطالبات رخ نمیدهد؛ هرگز به وقوع نخواهد پیوست. انقلاب آنگاه رخ میدهد که اختلاف بین ارزشهای تحمیل شده توسط حاکمیت، سنت، یا مذهب با واقعیتهای حیات اجتماعی به بالاترین حد خود میرسد و علت اصلی مخالفت تودهای با یک رژیم و تحقق یک انقلاب را فراهم میسازد.
آرزوی بزرگ ما ساختن جهانی بدون زندان و چوبههای دار است، جهانی بدون حکومتهای مستبد و ستمگر، جهانی بدون تبعیض و تضاد طبقاتی…
بنابراین نسل ما که از سوختن و تحمل زجرهای همیشگی به جان آمده و دیگر نمیخواهد نسل سوخته باشد و راه آزادی را میپیماید، همین امروز باید سنت فراهم آوردن نوشدارو پس از مرگ سهراب را به زبالهدان تاریخ اندازد و این بار به جای سوگواری و آخ گفتن، آزادیخواهان همرزمش را از زنده به گور شدن در این قفسها رها کند و سیامک مقیمیها را به زندگی بازگرداند.
۲۵ سال دارد، آنگاه که میگوییم کسی بیست و پنج سال دارد از چه سخن میگوییم؟ از انسانی که صرفا ۲۵ سال از زادروزش گذشته یا شخصی که به راستی بیست و پنج سال زندگی را فهمیده و شاد و تندرست از موهبات و امکانات گیتی بهره برده است؟
اگر به زندگی سیامک مقیمی نگاهی بیندازیم، درمییابیم که او به جز زجر، بحرانهای پیاپی، حوادث و فجایع یکی پس از دیگری، هیچ از زندگی نفهمیده است.
خردسال بود که پدرش را از دست داد و مجبور شد به کارهای سخت با درآمد اندک مشغول شود تا هزینههای زندگی مادر و برادر خویش را تامین کند.
تمام آنچه از نوجوانی و جوانی به یاد میآورد، چند شیفت کار کمرشکن و همیشه مقروض و گرفتار بودن است تا این که به بیست و چهار سالگی رسید و آبان ۹۸ به مثابه جرقهای برای انفجار بغض چندین سالهاش، دلیل شرکت او در اعتراضات میشود و فریاد میکشد.
زیرا از بیعدالتی به ستوه آمده؛ زیرا سوختن سرزمینش را تاب نیاورده و دیگر نخواست ببیند تهمینهها را که تن از بهر تامین میفروشند و رستم که زیر هشت، هروئین میفروشد.
اما سرکوبگران پاسخ دادخواهیاش را با زنجیر و قفس دادند و او نیز همچون صدها آزادیخواه دیگر در زندان محبوس شد.
آن چه اکثریت از زندان میدانند یک چهاردیواری است که انسان را محدود و از زیستن در جامعه و کنار خویشانش محروم میکند؛ ولی تمام قدرت تخریبگر زندان در ذات «محبس» بودنش نیست، بلکه تحمل حبس در شکنجهگاه ـ تخریبگاهی چون زندان تهران بزرگ به معنای در عمق فساد و فجایع غرق شدن است.
در جایی که نام آن را مجتمع ندامتگاهی گذاشتهاند، انواع و اقسام مواد مخدر و قرصهای روانگردان به آسانی در دسترس است و فروخته میشود، اما دسترسی به یک روزنامه و هر محصول فرهنگی دیگری ملزوم گذر از موانعی همچون هفت خوان رستم است.
تبعیض بین زندانیان نیز عذابآور است. سیامکها از نزدیک میبینند، آن معدود اختلاسگران که از بین هزاران فاسد فاسد اقتصادی چند روزی در زندان هستند، چه امکانات و امتیازهای فراوان و برجستهای دارند و چگونه زندان برای آنها که اموال مردم را غارت کردند، راحتتر از هتل است، اما برای آزادیخواهان دشوارتر از هر شکنجهگاهی است.
می بینند کسانی که با سوءاستفاده از نابسامانی اقتصادی به ثروتهای کلان رسیدهاند، چگونه مامور قانون را نیز میخرند و برای خود امتیاز و امکانات ویژهای میگیرند، کسانی که میلیونها دلار از اموال مردم را به یغما بردهاند، به مرخصی طولانی میروند؛ اما امثال سیامک که به این فساد و بیدادگران اعتراض کردند، نه تنها از امتیازاتی چون مرخصی، بلکه از حقوق بدیهی خود نیز محرومند.
در این زندانها به راحتی میتوان دید که عامل اصلی فروش مواد مخدر به زندانیان، همان نهادی است که سیامکها را به زنجیر کشیده است. همان عوامل سپاه که ادعا میکنند سربازان امام زمان در راستای حفظ امنیت هستند، در واقع عامل و دلیل فساد و ناامنی بودهاند.
در چنین محیط آلوده و خطرناکی صدها جوان همچون سیامک، محکومیتهای ناعادلانه را تحمل میکنند و تاکنون نیز تعداد قابل توجهی از آنها را آلوده کردهاند.
اینگونه زندان برای حاکمیت دو فایده دارد:
نخست: سرکوب آزادیخواهان و بیخطر کردن معترضان به وسیله معتاد کردن آنها
دوم: کسب درآمد از راه فروش مواد مخدر به آنها
البته در نگاهی وسیعتر به کارکرد زندان از لنز جمهوری اسلامی میتوان دریافت که نهادهای سرکوبگر همچون وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران از طرفی میخواهند از زندان به عنوان ابزار رعب و وحشت در دل مردمِ به جان آمده استفاده کنند تا کسی جرات اعتراض نداشته باشد و از سوی دیگر نمیخواهند رسانهها و مردم آنها را بابت این سرکوبها تحت فشار قرار دهند و این رویکرد و دوگانگی را از نام «ندامتگاه» و هم از واکنشهای توجیهگرایانه سازمان زندانها و برخی رسانههای وابسته به حاکمیت میتوان فهمید.
(برای مثال می توان به بیانیه سازمان زندانها و برنامههای صدا و سیمای حاکمیت در پاسخ به کشته شدن بهنام محجوبی اشاره کرد).
و اما نتیجهگیری درست از این دوگانگی این است که بدنه پراگماتیک حاکمیت از فشارهای مردم و رسانهها و فعالان حقوق بشر در مورد «زندانیان سیاسی» هراس دارد و به راستی که حمایت سراسری و پیوسته از زندانیان، تاثیر بسزایی در سرنوشت آنان و البته در هموار کردن راه دشوار آزادی دارد.
چرا که هر چه فضای سیاسی گشوده شود و هر چه هزینه کنشهای آزادیخواهانه پایینتر آید، مشارکت بیشتر میشود و بر قدرت نهاد مدنی (مردم) افزوده میشود و این گونه سرکوب و ستمگری برای دیکتاتور نیز پر هزینهتر و دشوار میشود.
پس بر ماست که سیامک و تمام زندانیان سیاسی را بیش از پیش حمایت کنیم. تاکنون حمایت درستی از آنها نشده است، هم خود زندانیان و هم خانواده آنها.
به ویژه که امثال سیامک که نانآور خانواده بودهاند را باید پشتیبانی کنیم و از شکل همیشگی حمایتها که معمولا پس از مرگ زندانی یا هنگام اعتصاب غذای طولانی و به صورت موقت است به کنشهایی پیوسته، گسترده و قویتر روی آوریم، که این ساختارشکنی و تغییر رویکرد نه تنها ناجی سیامک که ناجی اجتماع ماست.
سهیل عربی و آرش صادقی
چهارشنبه ۱۳ اسفند ۹۹
زندان رجایی شهر کرج
۱۳۹۹ اسفند ۱۲, سهشنبه
مجروح شدن یک کارگر در شهرستان ریگان بلوچستان بر اثر تیراندازی ماموران انتظامی
تیراندازی ماموران انتظامی، مجروح شدن یک کارگر در شهرستان ریگان بلوچستان را به دنبال داشت که از ناحیه دست به شدت آسیب دیده است.
به گزارش کمپین فعالین بلوچ، شامگاه دوشنبه ۱۱ اسفند ماه ۹۹، ماموران انتظامی شهرستان ریگان واقع در بلوچستان، حین تعقیب و گریز یک خودرو اقدام به تیراندازی نموده که بر اثر آن، راننده یک خودرو دیگر که کارگری بنام عزیزالله برالی (رخشانی) میباشد، مورد اصابت گلوله قرار گرفته و از ناحیه دست به شدت مجروح میشود.
براساس این گزارش، ماموران انتظامی در حالی اقدام به تیراندازی در سطح شهر مینمایند که شهروندان و خودروهای دیگر در محل حضور داشته و در حال تردد بودند.
بنا به گفته یک منبع مطلع، عزیزالله رخشانی یک فرد کارگر است و در حال کار در یک ساختمان نیمهکاره برای بتنریزی بوده است و اکنون با جراحت شدیدی که به دست وی وارد شده است، دیگر امکان ادامه کار را نخواهد داشت.
در فیلمی که از عزیزالله رخشانی در شبکههای اجتماعی منتشر شده است، میگوید: «با دست زخمی که مورد هدف تیراندازی ماموران انتظامی قرار گرفتهام، چه کسی خرج زن و بچههایم را تقبل خواهد کرد؟»
به گزارش کمپین فعالین بلوچ، تیراندازی خودسرانه ماموران امنیتی به سمت شهروندان، نسبت به سالهای قبل افزایش چشمگیری داشته است.
بر اساس گزارش سالانه ۲۰۲۰ کمپین فعالین بلوچ، تعداد ۴۶ سوختبر و کالابر با افزایش ۱۰ درصدی نسبت به سال ۹۸، بر اثر تیراندازی مستقیم، واژگونی خودرو در هنگام تعقیب و گریز، آتش گرفتن خودرو بر اثر نشانه گرفتن گالنهای سوخت و یا عدم ارائه خدمات اورژانسی به مجروحین حادثه توسط نیروهای انتظامی جان خود را از دست دادهاند
آزادی آلسیا پیپرنو، شهروند تبعه ایتالیا در ایران
دفتر نخست وزیر ایتالیا، پنجشنبه ۱۹ آبان از آزادی آلسیا پیپرنو، شهروند تبعه این کشور در ایران خبر داد. آلسیا پیپرنو، اوایل مهرماه در ایران با...
